به گزارش شهرآرانیوز؛ در گوشهوکنار کلاسهای امروز، از دفتر نقشهکشی یاسین تا کاربرگهای اسما و اتاق کوچک دختر مریم، صدایی تازه شنیده میشود؛ صدای یک همکلاسی تازه که «هوشمصنوعی»؛ ابزاری که گاهی ناجی زمانهای کمطاقت است و گاهی متهم خاموش تنبلی و تقلید.
درحالیکه معلمان میکوشند میان سختگیری و درک نسل دیجیتال، تعادل برقرار کنند، دانشآموزان در جستوجوی راهی هستند تا گاه از این فناوری برای فرار از یادگیری و گاه برای فهم بهتر بهره ببرند. در این گزارش، سراغ تجربههای واقعی رفتهایم؛ از نگاه دانشآموزان و والدین تا دیدگاه معلمان و کارشناسان آموزشی تا ببینیم هوشمصنوعی در مدرسههای امروز، فرصتی برای رشد است یا تهدیدی برای یادگیری؟
یاسین، دانشآموز پایه دوازدهم رشته فنیوحرفهای در یکی از مدارس دولتی طبرسیشمالی مشهد است. او از هوشمصنوعی برای انجام بخشی از تکالیفش استفاده میکند و میگوید: کارهای مدرسه خیلی زیاد است. باید هم گزارش بنویسم، هم طراحی کنم، هم توضیح بدهم. وقت زیادی برای تمرین عملی نمیماند. با هوشمصنوعی گزارشها را تنظیم میکنم تا زمان بیشتری برای کارگاه داشته باشم.
او البته هدفش تقلب نیست، بلکه میخواهد زمانش را بهتر مدیریت کند: «درسهای فنی با تمرین عملی یاد گرفته میشود، نه با نوشتن توضیحهای تکراری. بعضی معلمهای ما هنوز از هوشمصنوعی میترسند، اما بعضیهایشان هم استفاده از آن را نشانه پیشرفت میدانند.»
او ادامه میدهد: در مدرسه ما فقط انجام تکلیف مهم است، نه یاد گرفتن واقعی! وقتی تکلیفها زیاد میشود، طبیعی است ما راهی را برویم که سریعتر به نتیجه برسیم.
اسما، دانشآموز سیزدهساله پایه هشتم در یکی از مدارس غیردولتی و معروف مشهد است. او میگوید استفاده از هوشمصنوعی بین دانشآموزان مدرسهشان خیلی رایج شده است: «تقریبا همه بچههای کلاس از چت جیپیتی استفاده میکنیم. من جوابها را کمی تغییر میدهم تا طبیعی به نظر برسد و تا حالا هم معلمهایم متوجه نشدهاند.»
او دلیل استفاده از هوشمصنوعی را حجم زیاد تکالیف بیان میکند و ادامه میدهد: معلمها توقع زیادی از ما دارند. تکلیفها زیاد و سخت است؛ بعضی سؤالها حتی از کتاب هم جلوترند. باید هم تمرین ریاضی حل کنم، هم گزارش علوم بنویسم، هم برای امتحان آماده شوم، واقعا وقت کم میآورم. همین چند شب پیش، رفته بودیم مهمانی و فرصت نکردم درس عربی را ترجمه کنم، از هوشمصنوعی کمک گرفتم. معلم هم متوجه نشد.
بهنظر اسما، این کار تقلب نیست، بلکه نوعی کمکگرفتن در شرایط اضطراری است: «من درسها را میخوانم و نمرهام هم خوب است. فقط از چت جیپیتی برای صرفهجویی در زمان استفاده میکنم.»
درست یا غلط، نگاه او شبیه بسیاری از دانشآموزان مدارس پرتکلیف است؛ نسلی که یاد گرفته است بین فشار درسی و ابزارهای هوشمند، راه میانهای پیدا کند.
مریم، مادری سیوپنجساله است که دخترش در پایه سوم ابتدایی یکی از مدارس دولتی مشهد تحصیل میکند. او از آن دست والدینی است که بهجای مخالفت با فناوری، تلاش کرده است از آن برای کمک به فرزندش استفاده کند. او میگوید که استفاده از هوشمصنوعی را زمانی آغاز کرده که متوجه شده است بسیاری از مفاهیم درسی برای کودک نهسالهاش، بیش از اندازه انتزاعی است: «بعضی درسها را نمیتوان فقط با توضیح ساده کتاب فهماند؛ مثلا وقتی در علوم درباره تبخیر یا چرخه آب صحبت میشود، دخترم با دیدن تصویر یا توضیح کوتاه، یاد نمیگیرد. اما وقتی در هوشمصنوعی مینویسم "چرخه آب برای کودک کلاس سوم را توضیح بده"، با مثال و زبان ساده، برایش توضیح میدهد و او کاملا متوجه میشود.»
مریم معتقد است این ابزار، درصورت استفاده درست، میتواند بهعنوان معلم دوم در خانه عمل کند: «گاهی برای تمرین دیکته یا نگارش از هوشمصنوعی میخواهم جملههایی با کلمات درس بنویسد تا دخترم تمرین کند. این کار باعث میشود از تمرین خسته نشود و با اشتیاق بیشتری درس بخواند.»
او با جایگزینی کامل معلم یا والد با هوشمصنوعی مخالف است و میگوید: نمیتوانم بگویم هوشمصنوعی همیشه درست توضیح میدهد. گاهی پاسخها ناقص یا پیچیده است و باید آن را اصلاح کنم تا با سن کودک متناسب شود. اما درمجموع، کمک بزرگی است برای زمانی که فرصت کافی برای آمادهسازی تمرینها ندارم.
بهگفته مریم، استفاده از این ابزار در خانواده آنها باعث شده است فضای درس خواندن، آرامتر و بدون تنش باشد: «قبلا وقتی نمیتوانستم بعضی درسها را درست توضیح دهم، هم من خسته میشدم، هم دخترم دلزده میشد. حالا وقتی پاسخ را از هوشمصنوعی میگیرم، زودتر یاد میگیرد.»
با این حال، او نگران است که فرزندش در آینده بیش از اندازه به این ابزار وابسته شود؛ برای همین گاهی از او میخواهد خودش فکر کند و پاسخ دهد، بعد با کمک هوشمصنوعی، بررسی میکند که درست گفته است یا نه.
محمدرضا محمدزادهشادمهری، دکتری مدیریت آموزشی دارد و رئیس کارگروه هوشمصنوعی و فناوریهای نوین مدارس و مراکز غیردولتی وزارت آموزش وپرورش است. او معتقد است که ورود هوشمصنوعی به عرصه آموزش، دیگر یک انتخاب نیست، بلکه واقعیتی گریزناپذیر است. میگوید: این فناوری ذاتا نه خوب است و نه بد؛ همهچیز به نحوه مواجهه و برنامهریزی ما بستگی دارد.
به گفته او، وزارت آموزشوپرورش هوشمصنوعی را فرصتی تاریخی برای ارتقای کیفیت یادگیری میداند، اما با چشمانی باز نسبتبه چالشها و پیامدهای آن گام برمیدارد: «ما در وزارتخانه براساس سند تحول بنیادین، درحال تدوین سند راهبردی هوشمصنوعی در آموزشوپرورش هستیم؛ سندی که باید برپایه عدالت آموزشی، افزایش سواد دیجیتال معلمان و مهمتر از همه، حفظ حریم خصوصی و نقش محوری معلم، استوار باشد.»
او ادامه میدهد: هدف نهایی این سیاستها، پرورش نسلی خلاق، نقاد و آماده برای آینده است. نباید اجازه دهیم فناوری، ما را مدیریت کند. باید یاد بگیریم که چگونه از آن برای ساختن انسانهای متفکر استفاده کنیم.
رئیس کارگروه هوشمصنوعی و فناوریهای نوین مدارس و مراکز غیردولتی وزارت آموزش وپرورش، وضعیت فعلی استفاده از هوشمصنوعی در مدارس کشور را «ناهمگون و در مراحل ابتدایی» توصیف میکند: «درحالحاضر، استفاده از این فناوری بیشتر در سطح فردی و غیررسمی است. معمولا معلمان خلاق یا دانشآموزان علاقهمند از ابزارهای مبتنیبر هوشمصنوعی مانند چتباتها یا مترجمهای هوشمند برای انجام تکالیف، رفع اشکال یا تهیه پروژهها استفاده میکنند، اما هنوز نظام آموزشی ما برنامه یکپارچه و هدایتشدهای در این زمینه ندارد.»
محمدزادهشادمهری هشدار میدهد که رهاسازی این فناوری بدون سیاستگذاری دقیق، میتواند پیامدهای منفی بهدنبال داشته باشد: «اگر مدیریت نکنیم، ممکن است وابستگی بیشازحد دانشآموزان به این ابزارها، مهارتهای تفکر انتقادی، خلاقیت و تحلیل را ضعیف کند. باید مطمئن شویم که هوشمصنوعی ابزار یادگیری است، نه جایگزین آن.»
او از گسترش برنامههای ملی برای آموزش سواد دیجیتال خبر میدهد و میگوید: طرح آموزش هوشمصنوعی به ۲ میلیون دانشآموز آغاز شده و قرار است به معلمان، مدیران و معاونان مدارس نیز تسری پیدا کند.
وقتی از او میخواهیم به تجربه کشورهای موفق در زمینه استفاده از هوشمصنوعی در نظام آموزشی اشاره کند، از کشورهای استونی، سنگاپور، فنلاند، چین، هند و ژاپن نام میبرد و میگوید: در استونی، سیاست «معلممحوری با پشتیبانی هوشمصنوعی» اجرا میشود و پلتفرمهایی وجود دارد که به معلمان بازخورد شخصی درباره پیشرفت دانشآموزان میدهد. سنگاپور نیز با نقشه راه ملی خود، آموزش سواد هوشمصنوعی و اخلاق دیجیتال را از مقاطع ابتدایی آغاز کرده است. همچنین فنلاند با تمرکز بر عدالت و دسترسی برابر، مفاهیمی مثل حریم خصوصی را وارد کلاس درس کرده است.
او به آمار جهانی استفاده از هوشمصنوعی اینطور اشاره میکند: چین با سهم حدود ۳۰درصدی از بازار جهانی آموزش مبتنیبر هوشمصنوعی، از این فناوری در تشخیص چهره، آموزش زبان و سیستمهای یادگیری تطبیقی استفاده میکند. هند و ژاپن هم مسیر مشابهی را دنبال میکنند.
به گفته او، ایران نیز درحال تدوین الگوی بومی خود است تا با تکیه بر فرهنگ و زیرساختهای ملی، از این تجربهها بهره بگیرد.
به باور رئیس کارگروه هوشمصنوعی و فناوریهای نوین مدارس و مراکز غیردولتی وزارت آموزش وپرورش، بزرگترین چالش نظام آموزشی در عصر هوشمصنوعی، حفظ جایگاه انسانی معلم است: «هوشمصنوعی میتواند در کارهای دادهمحور مانند تصحیح آزمونها، ارزیابیهای تشخیصی یا تولید محتوای آموزشی جایگزین شود تا وقت معلم برای امور مهمتری آزاد شود. اما در بخشهای انسانی، آموزش ایجاد انگیزه، الهامبخشی، آموزش مهارتهای اجتماعی و پرورش تفکر انتقادی، نقش معلم، جایگزینناپذیر است.»
محمدزادهشادمهری بر لزوم تدوین منشور ملی اخلاق هوشمصنوعی در آموزش، اینطور تأکید میکند: این منشور باید خطوط قرمز را مشخص کند؛ از شفافیت در استفاده از دادهها گرفته تا آموزش سواد هوشمصنوعی برای دانشآموزان و والدین. نظارت در این حوزه باید آموزشمحور باشد، نه محدودکننده. نمیتوان با کنترل پلیسی، نسل دیجیتال را هدایت کرد.
او معتقد است اگر توانمندسازی معلمان، آموزش خانوادهها و تدوین استانداردهای اخلاقی بهدرستی انجام شود، هوشمصنوعی میتواند از «مزاحم آموزشی» به «شریک یادگیری» تبدیل شود؛ شریکی که نه جایگزین تفکر انسانی، بلکه یاریدهنده آن است.
مبینا صادقی، دبیر ادبیات در یکی از دبیرستانهای مشهد، بیش از پانزده سال سابقه تدریس دارد و حالا با نسلی روبهروست که بهگفته او، دیگر پاسخهای خود را از دفتر و کتاب نمیجویند، بلکه از صفحهای میپرسند که همیشه آنلاین است.
او نخستینبار زمانی متوجه استفاده دانشآموزانش از هوشمصنوعی شد که در انشای چند نفر از آنها، جملههایی یکسان و غیرمتعارف دید: «متنها از نظر نگارش درست بودند، اما زبانشان با سطح فکری دانشآموز هماهنگی نداشت. ابتدا تصور میکردم از اینترنت کپی کردهاند، تااینکه یکی از بچهها صریح گفت از چت جیپیتی کمک گرفته است.»
خانم صادقی نه مخالف سرسخت این فناوری است نه آن را بدون قیدوشرط تأیید میکند. او میگوید: نمیتوان از دانشآموز امروز انتظار داشت که هوشمصنوعی را نادیده بگیرد. اما اگر مرز استفاده مشخص نباشد، او بهجای یادگیری، به مصرفکننده صرف اطلاعات تبدیل میشود.
او تلاش کرده است در سال تحصیلی جاری، از این وضعیت به نفع آموزش استفاده کند: «در کلاس انشا، از دانشآموزان خواستم ابتدا با کمک هوشمصنوعی متنی درباره موضوع مدنظر بنویسند، سپس همان متن را بازنویسی کنند تا درک کنند چه چیزی به زبان خودشان، نزدیکتر است. نتیجه، مثبت بود؛ بسیاری از دانشآموزان برای نخستین بار فهمیدند که نوشتن یعنی بازآفرینی، نه رونویسی.»
به باور او، مشکل اصلی در ناآگاهی آموزشی نهفته است نه در ابزار جدید: «تا زمانی که مدرسه فقط بر نتیجه و نمره تأکید کند، دانشآموز نیز بهدنبال راه میانبر خواهد رفت. اگر فرایند یادگیری ارزشمند شود، حتی هوشمصنوعی هم میتواند ابزار رشد باشد، نه تهدید.»
سیدعلی حسینی، دکتری هوشمصنوعی و روباتیک دارد و مدرس دانشگاه است. او با نگاهی انسانی و آیندهنگر به فناوری میگوید: پیشرفتهای اخیر در زمینه هوشمصنوعی، هرچند فرصتهای بسیاری برای آموزش و یادگیری فراهم کرده، درکنار آن چالشهایی عمیق نیز پدید آورده است.
به گفته او، بسیاری از افراد، بهویژه دانشآموزان، هوشمصنوعی را تنها درقالب برنامههایی میشناسند که پاسخ میدهند، مینویسند و گفتوگو میکنند، درحالیکه این تنها لایهای سطحی از دنیای گسترده این فناوری است: «هوشمصنوعی درحقیقت مجموعهای از نظامهای یادگیری، تحلیل و تصمیمگیری است که هدف آن، شبیهسازی بخشی از تواناییهای ذهن انسان است. ما نباید فقط مصرفکننده آن باشیم، بلکه لازم است درک کنیم که چگونه کار میکند و چگونه میتواند به رشد فکری ما کمک کند.»
حسینی به پدیدهای اشاره میکند که آن را «وابستگی به حافظه دیجیتال» مینامد. او معتقد است استفاده بیرویه از ابزارهای هوشمند، ذهن را از تمرین و فعالیت بازمیدارد و بهمرور توان تحلیل و تمرکز را کاهش میدهد: «دانشآموزان در سنی هستند که باید تفکر و تحلیل را تمرین کنند، اما گاهی هوشمصنوعی، پیش از آنکه فرصت اندیشیدن را به آنها بدهد، پاسخ را دراختیارشان میگذارد. در چنین شرایطی، یادگیری واقعی جای خود را به یادآوری ماشینی میدهد.»
با این حال، نگاه مدرس دانشگاه کشورمان، نگران و منفی نیست. او هوشمصنوعی را ابزاری توانمند میداند که اگر با نظارت و آگاهی بهکار گرفته شود، میتواند یادگیری را عمیقتر و فردیتر کند. پیشنهاد او این است که دانشآموزان ابتدا مفاهیم را خود بیاموزند و سپس از فناوری برای مرور، اصلاح و تحلیل استفاده کنند. همچنین بر ضرورت حضور فعالیتهای ذهنی و بازیهای فکری بدون ابزار دیجیتال در برنامه آموزشی تأکید میکند تا ذهن از پویایی و تمرکز فاصله نگیرد.
حسینی تأکید میکند: آینده یادگیری، ترکیبی از عقل انسانی و توان ماشینی است، اما شرط آن، حفظ تعادل میان استفاده از فناوری و پرورش قدرت تفکر در ذهن انسان است.